دیکشنری
داستان آبیدیک
graving tool
gɹe͡ivɪŋ tul
فارسی
1
عمومی
::
قلم حكاكی، قلم كنده كاری
لغت نامه استاندارد انگلیسی به فارسی
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
GRAVELY
GRAVEN
GRAVENESS
GRAVER
GRAVESTONE
GRAVEYARD
GRAVID
GRAVIDA
GRAVIDITY
GRAVIMETER
GRAVIMETER DRIFT
GRAVIMETRIC CELL
GRAVIMETRICAL
GRAVIMETRY
GRAVING DOCK
GRAVING TOOL
GRAVITAITIONAL WATER
GRAVITATE
GRAVITATE TO
GRAVITATION
GRAVITATIONAL
GRAVITATIONAL ACCELERATION
GRAVITATIONAL CONSTANT
GRAVITATIONAL FIELD
GRAVITATIONAL FLATTENING
GRAVITATIONAL WAVE
GRAVITATIVE
GRAVITY
GRAVITY ANOMALY
GRAVITY DISTURBANCE
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید